بوی نم...

ساخت وبلاگ

یادی بکنیم از سقف گچی و بوی رطوبت و خنکای کولر آبی. که با بالاتر آمدن آفتاب گر می گرفت و پرده ها را می رقصاند.

بنظر من بوی نم کولر در مقابل بوی نم باران عرض اندام میکند و در تلاشند باجی به هم ندهند.

خب نم باران که معلوم الحال است و اما نم کولر...

از اول دبستان شروع می شود و تکان خوردن رومیزی تور سفید زیر بشقاب پر از گیلاس تازه شسته شده که تعارفم کردند و نخواستم... که هنوز هم دوست ندارمش...

بعد از آن می آید و می رسد به امتحانات ثلث سوم و کیف تابستانی که در راه است... با وعده شهربازی و دوچرخه و مسافرت...

از روی ایام شروع دانشگاه و ذوق شروع راه جدید می پرد و هرچه می آید نزدیک تر خسته تر می شود... پایش را روی زمین می کشد و می رسد به روزهای جوانی ... با شب های کشدار تا صبح... کتاب و نمایشنامه و رصدهای انتخاباتی و وبلاگ نویسی...

بعد می رسد به خانه ما... کفشهایش را یکی یکی جلوی در می کند و لباسهایش را می تکاند, روی کاناپه روبروی تلویزیون لم میدهد, بازی دلارام و گیسو را سیر میکند و به دلخوشی های ما کنارهم لبخند می زند.

 

نفیرسیمرغ...
ما را در سایت نفیرسیمرغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nafiresimorgho بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 2 تير 1398 ساعت: 17:38