سر به بیداری گرفته ذهن خواب آلوده ی من

ساخت وبلاگ

غرق در داستان شده بودم تا صبح...

به امید اینکه قیچی منطقم بتواند پای رابطه 10 ساله ای را از زندگی ام ببرد .

شاید کمی تعادل به شریان های لحظه هایم تزریق شود. خوب می شود که براحتی دکمه شیفت+دیلیت را فشار دهیم و افراد مسموم را دور کنیم. هرچند این مسمومیت شیرین، دل انگیز، دوستانه، صمیمی و قدیمی باشد.

مهم ترین سوال این روزهای سپری شده با مغز دردم این بود که چطور روزهای متمادی در این سالهای بسیار با داشتن برخی از آدم هاییی گذشت که نه حس امنیت به من می دادند و نه حتی بعد مشترکی بین افکار من و افکارشان پیدا میشد.

یکی دوروزی هست که در پی پاک کردن رد پایشان هستم...باشد که دیگر نباشند! که بروند و زندگی خاص خودشان را داشته باشند بی آنکه مرا مستاصل کنند! بروند و آدم های امن خودشان را پیدا کنند. اگرچه امنینت دوستانه برای این قبیل آدم ها مقوله عجیب و غریب و غیر قابل فهمی  است...

من با همین تعداد اندک دوستان صمیمی در دنیا حس بهتری خواهم داشت! چرا که فکرشان همان جاهاییست که فکرم هست...چشمشان مناظری که من دوست دارم را دوست دارد...کتابهای مشترک میخوانیم...فیلم های مشترک می بینیم... ساعت ها بدور از هرگونه سیاست بازی و پنهان کاری و دورویی به صحبت می نشینیم و از حرفهای خوب هم دلگرم می شویم.

عده ای را انتخاب  کردم و برای خودم نگه داشتمشان...باقی را حذف خواهم کرد!

به قول رفیق خوبم، خدخواه باید باشم کمی.

پس برای خودم کمی خودخواهی تجویز می کنم! 


برچسب‌ها: نه, به دوستی های سمی
+ نوشته شده در ۱۳۹۵/۱۰/۲۵ساعت توسط اسماء |
نفیرسیمرغ...
ما را در سایت نفیرسیمرغ دنبال می کنید

برچسب : بیداری,گرفته,ذهن,خواب,آلوده, نویسنده : nafiresimorgho بازدید : 2096 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 12:55